با تمام سختی هاش ، سختی های مادر بودن چقدر زود گذشت! شاید بخاطر شیرینی هات هست ،یا لذت مادر بودن نمیدونم فقط میدونم چقدر تو این 7 ماه خوشبخت بودم و هستم. کارهایی که یاد گرفتی دویدن تو روروک ، دیگه هر جا دلت بخواد میری و کلی کیف میکنی تو اتاق خودت تو اتاق خواب ما تو حال فقط تو اشپز خونه بخاطر پله نمیتونی بری یه کیف سی دی کفشدوزکی رو میزه تی وی هست که تو عاشق اونی هی ممیری برش میداری میندازی عاشق پرده خوردنی! تا ازت غافل میشیم پرده میخوری خخخخ عاشق گلدونه دم دری هر میری گلاشو میکشی میندازی تو اتاق خودتم که میری همش با گلایی که به میله تخت اویزون کردم ور میری کم کم داری چهار دست و پا رفتن رو هم یاد میگیری خودتو عقب جلو میک...