آرمین جونی آرمین جونی ، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 11 روز سن داره

❤ پسمل مامی ❤

21 ماهگــــی آرمین عسل ❤

.: آرمین جونی تا این لحظه ، 1 سال و 9 ماه و 1روز سن دارد :. هورا داریم به تولدت نزدیک میشیم قربونت برم اینقدر شیطون و بازیگوش شدیییییی که نگو و عین طوطی هر چیزی که میگیم تکرار میکنی خلاصه کلی خوردنی شدی عسلم اینم یه عکس با بچه های دوست مامان ...
24 ارديبهشت 1393

20 ماهگی پسمل بلا ❤

.: آرمین جونی تا این لحظه ، 1 سال و 8 ماه و 0 روز سن دارد :. عزیزمم کم کم داریم به تولد 2 سالگیت نزدیک مییشیم چقدر زود گذشت تو این مدت کلی شیطون شدی و کارای جدید یاد گرفتی ولی چون الان داری شیطونی میکنی نمیشه بگم 20 ماهگیت مبارک عزیزمممم ...
19 فروردين 1393

18 ماهگی+واکسن❤

.:آرمین جونی تا این لحظه ، 1 سال و ٦ ماه و 0 روز و 11 ساعت و 22 دقیقه و 27 ثانیه سن دارد :. مامان جون بلاخره واکسن هات تموم شد. البته تا زمان مدرسه ایشاالله واقعا این مراحل واکسن خیلی سخت هستن تا قبل از اینکه مامان بشم نمیدونستم اما بعد فهمیدم چرا همه از واکسن مینالیدند اما خدا روشکر این سری فقط 2 روز تب کردی و من هر 4 ساعت واست شیاف میزاشتم و تبت زیاد بالا نرفت شب هم تا صبح واست حوله خیس میزاشتم که یه موقع شدید نشه اما بدترین قسمت واکسن این بود که نمیتونستی راه بری و لنگ میزدی و شروع میکردی به گریه کردن البته صبح که واکسنت رو زدم تا ظهر راحت راه میرفتی و من متعجب بودم که چطور میگفتن این واکسن بچه رو لنگ میکنه تا اینکه خوابیدی و بید...
25 اسفند 1392

19 ماهگــــــــــی قند عسل

.: آرمین جونی تا این لحظه ، 1 سال و 7 ماه و ١روز و 20 ساعت و 26 دقیقه و 52 ثانیه سن دارد :. عزیزم ١٩ ماهگیت مبارک قربونت برم هر روز که میگذره مردتر میشی و شیطون تر و وروجک تر و کارای جدید یاد میگیری و منم سرشار میشم از لذت حس مادری دوستت دارم
19 اسفند 1392

5 تا مروارید جدید

عزیزم ماشاالله دندونات همینطور پشت سر هم دارن در میان و مامان کلی ذوق میکنه این سری5 تا هم زمان داری در میاری والهی بمیرم حتما خیلی اذیت میشی اینم دندونای جدید   ...
25 بهمن 1392

خداحافظ مـــی مــــی

جوجه ی من از دیشب در ترک می می به سر میبره چون که شیر مامان کامل خشک شده بود و روزها اصلا نمیخوردی و شبها هم فقط از روی عادت میخوردی تصیم گرفتم میمی رو ازت بگیرم تا تبدیل به یه اعتیاد بزرگ نشده واست چند روزی هست که شیر گاو رو دارم بهت میدم البته با کلی مکافات چون زیاد مزه اش رو دوست نداری تا الان که خدا رو شکر زیاد ازش یادی نکردی اما صبح بیدار شی و گریه کردی که بابا جون بردت بیرون امیدوارم تا روز واکسن کامل یادت رفته باشه و همه چی به خوبی و خوشی تموم شه داری دیگه مرد میشی مامان جون  3>
8 بهمن 1392

نهمین و دهمین مروارید (کرسی)

عزیزم چند روزیه که دندونای کرسیت دارن در میان و حسابی اذیتت میکنن جوری که همش جیغ میکشی و نا ارومی امیدوارم زود دندونات در بیان هم خودت راحت شی هم من ...
8 بهمن 1392