آرمین جونی آرمین جونی ، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 13 روز سن داره

❤ پسمل مامی ❤

18 ماهگی+واکسن❤

1392/12/25 11:28
نویسنده : mumy
1,003 بازدید
اشتراک گذاری

.:آرمین جونی تا این لحظه ، 1 سال و ٦ ماه و 0 روز و 11 ساعت و 22 دقیقه و 27 ثانیه سن دارد :.

مامان جون بلاخره واکسن هات تموم شد. البته تا زمان مدرسه ایشاالله واقعا این مراحل واکسن خیلی سخت هستن تا قبل از اینکه مامان بشم نمیدونستم اما بعد فهمیدم چرا همه از واکسن مینالیدند
اما خدا روشکر این سری فقط 2 روز تب کردی و من هر 4 ساعت واست شیاف میزاشتم و تبت زیاد بالا نرفت شب هم تا صبح واست حوله خیس میزاشتم که یه موقع شدید نشه
اما بدترین قسمت واکسن این بود که نمیتونستی راه بری و لنگ میزدی و شروع میکردی به گریه کردن البته صبح که واکسنت رو زدم تا ظهر راحت راه میرفتی و من متعجب بودم که چطور میگفتن این واکسن بچه رو لنگ میکنه تا اینکه خوابیدی و بیدار که شدی دیگه نمیتوونستی پاتو تکون بدی و خیلی اذیت شدی الهی بمیرم ولی بازم شکر اونقدری که  تعریف بد شنیده بودم اذیت نشدی.

مرحله دوم گود بای پارتی می می بود که از 10 روز قبل از واکسنت شروع کردم که اونم فکر میکردم خیلی قراره دو تامون اذیت شیم ولی بازم خدا رو شکر اینطوری نبود و تو فقط تا 3-4 شب غر زدی و بهونه گرفتی بعد کاملا یادت رفت (البته هنوز میایی هر روز چکشون میکنی که سر جاشون هستن یا نه)
خدا رو شکر این دو تا مورد که باری شده بود رو دوشم برداشته شد
حالا از کارها و حرفهایی که یاد گرفتی و شیطنتهات بگم:
کلمه های جدید
 باباااا ( در بعضی موارد "جون")
مااااماااا(فقط در موارد گریه خخخ )
ماشین : هام هام(زمانی که از پل های هوایی رد میشیم شدتش بیشتر میشه و میگی هامممممممممممممممممم)
عزیزم: عزیزُ
خوشمزه:مَـــــس
به به : مَــه  مَــه
موز: نا نا (بچم با کلاسه میخواد بگه "بانانا")
نون:آنـــــــــــا
شیر:شی
آب:(یه مدت وقتی میگفتی آب میگفتم چشم حالا دیگه نمیگی آب میگی چشم)
دنت:دن دن
گوشت:دوشت
کفش:دَفش
اسباب بازی: اسبابا
آب بازی : آبـــــا
جیش: دیش ( یا اه اه پیف)پِ پِ
پیشی:ایشی
سگ:هاپو
دَردَر:دَدَ
انداختن :داخت
تلفن یا موبایل یا ماشین حساب: اوُوُ
آرمین :آما
آرین: آریــــَ (اسم دوستت)
موزیک یا همون آهنگ :آنگ
1-2-3:(یه دو سه)

جارو:جادو

جوجو:دوودوو

 

وو کلی کلمه های خوشگل دیگه
کارایی که یاد گرفتی فراووونن چند تا نمونشو میگم
اینکه کامپیوتر و روشن کنی منتظر بشینی واست آهنگ بذارم
صدای تی وی رو کم و زیاد کنی
سطل اسبابازی هاتو بر عکس میکنی میری روش و به جاهایی که دستت نمیرسه دست میزنی
عاشق بازی قایم موشک هستی و به صورت حرفه ای یاد رفتی خخخ
اخم کردن
کلک زدن:مثلا میگی آب بهت آب میدم یواشکی میری میریزیش تو قابلمه و مثلا غذا درست میکنی
موقعی که یه آشغال رو زمین میبینی سریع میگی اه اه اه پیییییییییییییییف
موقعی که دردت میاد یا میافتی خیلی خوشگل میگی اوووووووووووخ
تک چرخ زدن با ماشینت :بالش ها رو میاری وسط و با ماشینت میخوای از روشون تک چرخ بزنی
همین که صدای دزدگیر ماشی رو میشنوی میدویی پشت پنجره و میگی بابااااا
روشن خاموش کردن لامپ باز و بسته کردن در و خیلی کارای دیگه...


خلاصه مامی روز به روز داری بزرگ تر میشی و من دلتنگ تر دلتنگ واسه روزهایی که سریع میگذرن و من نمیتونم نهایت لذت رو ازشون ببرم!


18 ماهگین مبارک مرد من❤

پسندها (1)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)