یک سال گذشت !
٢٤ آذر بود که رفتم تو دستشویی و دو تا خط قرمز رو بی بی چکم دیدم و چنان شوکه شده بودم که نفسم در نمیومد.
و همچین روزی بود که برای اولین بار صدای قلبتو شنیدم و اون حس عجیب تمام وجودمو فرا گرفت
اولین سونوگرافی رو همچین روزی رفتم ٢٦ آذر و دیگه اطمینان داشتم که تو وجودمی
اسمتو گذاشته بودیم امبریو
یک سال گذشت و الان کنارمی هنوزم باورم نمیشه انگار دیروز بود که نشسته بودم گریه میکردم و خودمم نمیدونستم چرا هزار تا فکر از سرم میگذشت...
یعنی سالمه ؟ یعنی زنده به دنیا میاد ؟ یعنی میتونم به دنیا بیارمش ؟ یعنی میتونم این ٩ ماه رو بگذرونم....
وای که چقدر اون روزها با اون استرس هاش و حالت تهوع هاش شیرین بود
کاش بیشتر میتونستم ازش لذت ببرم به جای فکر کردنای الکی و بیهوده.
دلم برای اون روزها تنگ شد !!!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی