آرمین جونی آرمین جونی ، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 22 روز سن داره

❤ پسمل مامی ❤

یک سال گذشت !

1391/9/26 17:36
نویسنده : mumy
1,038 بازدید
اشتراک گذاری

٢٤ آذر بود که رفتم تو دستشویی و دو تا خط قرمز رو بی بی چکم دیدم و چنان شوکه شده بودم که نفسم در نمیومد.

و همچین روزی بود که برای اولین بار صدای قلبتو شنیدم و اون حس عجیب تمام وجودمو فرا گرفت

اولین سونوگرافی رو همچین روزی رفتم ٢٦ آذر و دیگه اطمینان داشتم که تو وجودمی

اسمتو گذاشته بودیم امبریو

یک سال گذشت و الان کنارمی هنوزم باورم نمیشه انگار دیروز بود که نشسته بودم گریه میکردم و خودمم نمیدونستم چرا هزار تا فکر از سرم میگذشت...

 یعنی سالمه ؟ یعنی زنده به دنیا میاد ؟ یعنی میتونم به دنیا بیارمش ؟ یعنی میتونم این ٩ ماه رو بگذرونم....

وای که چقدر اون روزها با اون استرس هاش و حالت تهوع هاش شیرین بود

کاش بیشتر میتونستم ازش لذت ببرم به جای فکر کردنای الکی و بیهوده.

دلم برای اون روزها تنگ شد !!!

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (8)

پویا تم
26 آذر 91 19:15
سلام برا طراحی تم تولد وجشن دندونی و شب یلدا به وبلاگم سر بزنید
mamane Ali
27 آذر 91 17:03
هههههی .. منم دلم برای روزهای بارداریم تنگ میشه .. خیلی شیرین بود .. واقعا استرس های بیهوده نمیزاشت به اندازه ی کافی لذت ببرم!


اره کاش اون استرسا نبووووود
میرزا کوچک خان
28 آذر 91 22:55
چقدر یاد خاطرات خودم افتادم....
یادش بخیر....



خیلی زود گذشت
نرگس
29 آذر 91 14:22
وای عزیزم خداروشکر که الان صحیح و سالم توی بغلت هست. خیلی زود همه چیز میگذره
مرسی اره خیلی
خاله مزگان(مامان گلبرگ)
29 آذر 91 16:58
وای راست میگی دوستم چه زود گذشت
یه سری عکس گذاشتم برای گلبرگم دوست داشتی یه سری بزن


چشممممممممممم
مامان نازنين
29 آذر 91 19:51
يادش بخيررررر....خدا رو شكر دوران شيرين و پر استرس بارداري ر پشت سر گذاشتي و الان در كنار آرمين جون غرق لذت و شادي مادرانه هستي


اره بخدا چقدر مرحله گذروندیم....
مامان کیان کوچولو
6 دی 91 13:39
سلام عزیزم منم پارسال آذر بوود که فهمیدم .. آره واقعاً چجوری گذشت ... ؟؟؟ منم دلم تنگ شده