آرمین جونی آرمین جونی ، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 5 روز سن داره

❤ پسمل مامی ❤

حال این روزهای من

1391/4/10 23:00
نویسنده : mumy
566 بازدید
اشتراک گذاری

احساساتم قروقاطی شده هم خوشحالم هم ناراحت هم استرس دارم هم بیخیالم نگرانی که دیگه هیچی ازش نگم بهتره .کلی فکرای عجیب و غریب دارم که به هرکی میگم میگه بعد از اینکه نینیت بیاد کلی به این فکرا میخندی !

از یه طرف روز شماری میکنم واسه دیدنت از یه طرف ترس دارم از زایمان از این که نتونم از پسش بر بیام  از اینکه من جدا میشی و هزاز تا اتفاق دیگه که تو ذهن خودم میسازم اووووه اگه بخوام همشو بگم میشه صد صفحه.

تازه این حال روحیم بود حال جسمیم روز به روز بدتر میشه دیروز دیگه نشستم یه دل سیر گریه کردم بلند بلندقهقههآخه خوابیدن واسم سخت شده با این اضافه وزن و ورم پا وجیشششششششش مخصوصاگریه

شدم عین یه پیر زن غرغرووووو بیچاره بابایی چجوری تحمل میکنه منو افسوس 

شرایط مالی و  کاریمون  هم که ترکیده هیچ وقت تو این پنج سال زندگیمون اینجوری نشده بوداااا باید این اوضاع میوفتاد تو بارداری من خنثی

من نتونستم از بارداریم تهایت لذت و ببرم کاش فکرم درگیر این چیزا نبود اونوقت کلی از با تو بودنم لذت میبردم ناراحت

نمیدونم حتما یه حکمتی توش هست ایشالا زودتر همه چی درست شه تا حداقل بعد از اومدنت خیالم راحت باشه و همه فکرمو رو تو متمرکز کنم ماچ

فقط چهار هفته دیگه مونده بغل

دوستت دارم ❤

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (14)

شقایق.مامان حباب
11 تیر 91 0:20
عزیز دلم این روزا کیه که مشکل نداشته باشه...... بارداری که هم جسم آدم و خسته میکنه هم روح آدم رو... اما مطمئنم همه مامانایی که نینی تو دلشونه حاضرن 100برابرش رو تحمل کنن و فقط نینیشون خوب باشه..... تو هم قوی باش و اگه الان نمیتونی راحت بخوابی به این فکر کن که وقتی نینی بیاد بغلت میتونی تو بغلت بگیریشو راحت بخوابی(البته اگه غرغرو نباشه) خیلی ممنونم دوست من که اومدی پیشمون... دیگه چیزی نمونده... مواظب نینی و خودت باش
نفس
11 تیر 91 10:57
سلام عزيز دلم خيلي خوب مي فهمم چي مي گي ان شاالله زود زود و البته خوب خوب اين روزها بگزره
خاله مژگان
11 تیر 91 12:25
سلام مامان مهربون اینقد نگران نباش همه چی با اومدن ارمین جان درست میشه
نایسل
11 تیر 91 21:42
قربوننت بشمم مرسی
نایسل
11 تیر 91 21:42
آخی نگران نباششش خدا خودش کمکت میکنه عزیز دلم الهی این روزا زودتر بگذره
persian mom
12 تیر 91 17:47
عزیزم خوش به حالت اخراشی.. ایشالله زایمانت راحت باشه و ارمین جون بیاد بغلت.. سیسمونیشم دیدم خیلی نازه مبارکش باشه
لیلا
12 تیر 91 19:40
عزیزم ما از این کارهای با حکمت خدا بی خبریم اما بدون که شاید این شرایط رو تو بارداریت به وجود آورد که بتونی تحمل کنی و ذهنت کمی درگیر نینیت باشه . شاید اگه همزمان نبودن واست سخت تر میشد . انشالله همه مشکلاتتون حل شه و با شادی تمام به پیشواز نینی خوشگلت بری . خدا رو شکر سلامتید
الهام
13 تیر 91 8:59
وبلاگ خوبی داری عزیزم الان باید به فکر خودت و نی نی باشی این فکرایی که به سراغت میاد طبیعی است من هم تا حدودی داشتم . اما سعی کن خوب هایش را پر رنگ تر کنی. اوایل بارداری من هم همسرم شغلش رو از دست داد. تازه با فامیل کار میکرد و اون طرف هم میدانست که ما داریم بچه دار میشیم و با ما چنین کاری کرد. اما بعد از چند ماه لطف خدا شامل حالمان شد ، مثل همیشه . من و همسرم هم شرایط سختی داشتیم . توکل کن درست می شود. مواظب پسر گلت باش.
نفس
13 تیر 91 10:24
سلام خانوم گل من هفته سي و هشتم
parmis
13 تیر 91 17:05
دوست جون منم تو این هفته ها مثل توام... بیتاب و حساس. انشالله نی نی انقدر پا قدمش خوبه که همه چی خوب نه. عااااالیییی میشه .
نایسل
14 تیر 91 19:29
آخی همش 4 هفته چه زود گذشت واییییییییییییییییییی
نایسل
15 تیر 91 12:34
برات بهترین هارو ارزو میکنم
ناز گل مامان
18 تیر 91 9:15
وای وای به به دیگه کم مونده. نگران نباش عزیزم زایمان یه جوری میگذره که اصلا از ذوق دیدن نی نی آدم دردم یادش میره ایشالا به سلامتی. زود باش که دلمون غش رفت برا نی نی نازت
مامان شبی مامان هانا
20 تیر 91 9:29
خانومی نگران هیچی نباش که رو نی نی تاثیر نذاره.خدا اینقدر بزرگ و مهربونه که حد نداره عمیقا و از ته دل بهش توکل کن.ایشالا که قدم کوچولوت پر از خیر و برکت باشه براتون و روزای خوبی در انتطارتون باشه.از قدیم اعتقاد بر این بوده که ورود یه بچه روزی میاره.بوووس