یه مامان بی تجربه و تنها
وای که چقدر این روزها سخته سخت تر از ویار سخت تر از سنگینیها سخت تر از زایمان! نمیدونم به کدوم کارم برسم به تو به خونه به غذا به بخیه های باز شدم خدایا تو میدونی چی میکشم فقط نمیدنم چجوری شیرت بدم چجوری پاتو بشورم چجوری عوضت کنم چجوری اروغتو بگیرم نمیدونم با دل دردات چیکار کنم نمیدونم اسهالی یا نه حالت خوبه یا نه اخهاینقدر زور میزنی که کبود میشی قطره هم روت تاثیری نداره بیچاره بابایی خیلی کمک میکنه بهم ولی اونم بیتجربه هست خدایا خودت این روزهای سخت رو تموم کن خودت نگهدار پسرم باش بریدم دیگه
نویسنده :
mumy
22:41